میدان بهارستان
محیا خانوم برای اولین بار سوار قطار شده بود ( بعد از ظهر 2/8/88 ساعت 3.45 - اهواز- تهران )
ساعت 8.30صبح نزدیک ایستگاه راه آهن تهران ( تمام طول شب محیا خانوم تخت خوابیده )
سه راه جمهوری
محیا خانوم کاملاً مجهز به لباس زمستانه
عاشقه تاب بازی
حرم شاه عبدالعظیم ( محیا خانوم در حال نماز خواندن )
سلام به همگی
اول از همه از خاله مریم و عمو احسان تشکر که به وبلاگ محیا عسل سر می زنند . ممنون .
دوم یه خبر نازنین کوپوله را دیدید . دیگه برای خودش خرسی شده . عاشقتم خاله . به خدا . همین ( خودش می دونه که منظورم چیه )
سوم دو هفته دیگه هم خاله مریم برمیگرده سر کار و نازنین میره پیش مامان جون . برای محیا هم فکرهای کردیم به موقع می گم .
سلام ، خوبید . عید شما مبارک نماز و روزهاتون قبول حق .
خدا رو شکر که امسال ماه رمضان به خوبی و خوشی گذشت . امیدوارم که دعاهای همه مورد قبول درگاه حق قرار بگیره .
ولی خدایی امسال برای من حال و هوای دیگه ای داشت خودم هم دلیل اونو نمی دونم . ولی منتظرم که یه عیدی خوبی بگیرم . ان شاء...
راستی ساعت کاری ما برگشته به حال گذشته یعنی از ساعت 7.30 الی 16 بعد از ظهر خیلی سخته دلم برا ی محیا تنگ می شه و چند روز دیگه هم باید برای محیا خانوم فکری بکنیم چون خاله مریم برمیگرده سر کار ( مرخصی اش تمام شده ) و نوبت نازنین که بره پیش مامان جون و مامان جون هم نمی تونه هر دو را با هم بگیره . خیلی فکرم مشغوله . واقعا نمی دونم چکار بکنم .
توی این دو سال از بابت محیا خیالم راحت بود واقعا نعمت بزرگی بود . فکر اینکه محیا بره مهد کودک واقعا عصبی می شم .
برام دعا کنید .
الله اکبر ، ماشاء... .
سبحانک الله ، الحمدالله .
یا حی و یا قیوم .
یا رب العالمین ، یا نور .
یا ذالجلال و الاکرام .
یا ارحم الراحمین .