سلام
یکی از اتفاقات خوب و خوشحال کننده امسال این بود که در تاریخ 22/1/88 روز شنبه ساعت 2 بعد ازظهر دختر خاله محیا خانوم ( نازنین) بدنیا آمد . بگو خدا رو شکر و مبارکه .
اوایل رابطه خوبی بین محیا خانوم و دختر خاله تازه وارد بر فرار نبود ولی حالا بهتر شده بطوریکه این دفعه با بوسهای گاه و بیگاه محیا خانوم مشکل پیدا کرده ایم و اینکه ادعای بزرگی می کنه و می خواهد نازنین رو بغل کنه ولی ما به این راضی هسیم .
سلام به همه دوستان .
خوبید . خدا رو شکر ما هم خوبیم . بی معرفت نیستم سرم شلوغه و وقت ندارم .
از کجا بگم . از محیا خانوم بگم که حسابی برای خودش بزرگ شده و حسابی شیطون . با هر لبخند محیا خدا رو شکر می کنم که به من هم نعمت مادر شدن را عطا کرد و آرزو می کنم که همه به آرزوهاشون برسند .
راستی یه خبر خوش امسال تابستان یعنی 3/5/1388 من و همسرم ( محمود عسل ) به مدینه منوره و مکه مکرمه مشرف شدیم . جای همه خالی بود . ان شاء... روزی همه بشه . خیلی عالی بود انگار اون دو هفته از عمرم نبود . حالا می فهمم که کجا رفته بودم انگار خواب بودم . دوست دارم دوباره به همین زودی قسمتم بشه ( البته این بار با محیا عسلی ) .
همین جا از همسرم و پدر شون بابت زحمتهای زیادی که برای خرید فیش برای من کشیدند تشکر می کنم . دستتون درد نکنه . تلافی به خیر .
سلام ، خوبید ، در چه حالید . ما هم خدا رو شکر خوبیم . امروز آخرین روز کاری است و این یاد داشت هم آخرین یاد داشت من در سال 1387 است . خدا ر شکر سالی که گذشت سال خوبی بود ( به جز دزدی وسایلم ) همه عزیزانم در کنارم هستند . همسرو و دختر گلم محیا خانوم . امیدوارم سال آینده سال خوبی باشه برای همه به خصوص برای همسر عزیزم ( محمود عسل ) موفقیت در کار و انتفالی بگو ان شاء... . برای سال آینده آرزوی سلامتی برای همه و خوشبختی و سعادت و موفقیت انشاء... .