ان شاء... نصیب همه بشه . به این همه بزرگی و زیبای بگو ماشاء... .
خدای بزرگم ، نمی دونم بخاطر کدامین گناه من به این سفر خوانده شدم . من ، بنده سر تا پا گناه که کار خوبی نکرده بودم که لیاقت اینو داشته باشم .
خدای خوبم ، به داده و نداده ات و به گرفته و نگرفته ات شکر. راضی ام به رضای تو . ( این جمله در تمام طول سفر روی زبونم بود بدون اینکه از قبل بهش فکر کرده باشم .)
خدای خوبم ، خودت بهتر می دونی که همه مدینه یک طرف و سکوت غمبار قبرستان بقیع هم یک طرف . خودت بهتر می دونی که توی اشکهای زائرین بی بی دو عالم چی می گذره .
سلام به همه دوستان خوب و مهربون
نماز و روزه هاتون مورد قبول درگاه حق . التماس دعا . بیاید برای همه دعا کنیم . ( شفای همه مریضها ، عاقبت به خیر شدن همه ، زیارت و شفاعت امام حسین (ع) در دو دنیا ( آرزوی قلبی خودم ) ، برآورده شدن حوائج شرعی همه محتاجان . )
امسال ماه رمضان برای من حال و هوای دیگری داره راستش خودم هم نمی دونم چرا . امسال با دو آرزو این ماه رو شروع کردم که اصلا حال و هوای مادی نداره ( باورکنید ) در صورتیکه شاید بیش از گذشته به آن احتیاج دارم فقط از خدای بزرگ می خواهم که آرزوهای همه ما را ختم به خیر کنه . بگو ان شاء...
چند ساعت مانده به پروازم (مشرف شدن به مکه مکرمه ) و جدا شدن از محیا خانوم
نمی دونید با این آخرین عکسها توی مکه چی کشیدم
دم راهی بسیار زیبایی که مامانم موقع رفتن آماده کرده بود ( مامان عزیزیم دستت درد نکنه بازم ما را شرمنده کردی )
تابستان 1388 پارک قیطریه
تابستان 1388 پارک قیطریه
محیا خانوم و سینا کوپوله
لحظه شدان محیا خانوم از بابا محمود در فرودگاه تهران ( اشک همه مسافران در آمده بود )